ماکیکو ناکامو
Veterinary Medical Science, 1994-2000
Azabu University, Sagamihara City, Japan
بعد از 6 سال تحصیل دامپزشکی، جایی که من کوشیدم تا از هرگونه آموزش عملی که شامل کشتار حیوانات بود، اجتناب کنم، در مارس سال 2000 از مدرسه دامپزشکی فارغ التحصیل شدم و در آزمون دولتی که برای اخذ مدرک لازم بود قبول گشتم. هم زمان با اینکه برای حفاظت از حیوانات و حقوق آنها مبارزه میکنم ، به عنوان کارآموز در یک بیمارستان دامپزشکی مشغول به کار هستم. در دوره تحصیلاتم به خاطر حمایت اینترنیش از من، بسیار سپاسگزارم. و قادر به تشکر به قدر کافی بخاطر دل و جراتی که به من داد، نیستم. من بسیار خرسند هستم از اینکه اعلام کنم که بدون کشتن حتی یک حیوان، از دانشکده فارغ التحصیل شدم.
چالشهای اخلاقی که با آن ها مواجه شدم از سال سوم دوران تحصیلم آغاز شد. جایی که در برنامه آموزشی ما، چند کلاس آموزش عملی وجود داشت. در آزمایشگاه آناتومی 2 و آزمایشگاه فیزیولوژی حیوانات سالم کشته می شدند. من از حضور در این آزمایشگاهها، امتناع می ورزیدم. دراولین ترم سال سوم تحصیلی، در آزمایشگاهی که یک سگ در آن تشریح می شد، شرکت نکردم. این یک آزمایشگاه یک روزه برای مطالعه آناتومی اعصاب و رگ های خونی بود. برای هر 6-5 دانشجو یک سگ کشته شد و حدود 30 سگ در کل قربانی شدند.
پس ازمقداری بررسی، از وجود یک جسد سگ که در فریزر خبردار شدم که به دلایل پزشکی کشته شده بود. در طول تعطیلات تابستان، یک آزمایشگاه آناتومی جایگزین، با استفاده از جسد، تحت راهنمایی دامپزشک انجام دادم و توانستم گزارش و تصاویری دست اول تهیه کنم و بدین ترتیب نمره ی آزمایشگاه آناتومی را کسب کردم.
قبل از آزمایشگاه فیزیولوژی 1، نظرم را برای استاد توضیح دادم و او با احساسات واعتقادات من همدردی کرد و موضوع متفاوتی را بهمن پیشنهاد کرد. بنابراین توانستم در همه ی کلاس های آزمایشگاهی که در آن حیوانی کشته میشد غیبت کنم و در عوض گزارشم را به کمک کتابها و فیلمی که از آمریکا خریداری کرده بودم، تهیه کردم. اما این شیوه درباره آزمایشگاه فیزیولوژی 2 کارساز نبود.
استاد آزمایشگاه فیزیولوژی 2 با فیزیولوژی 1 تفاوت داشت. نظرم را با او مطرح کردم، عصبانی شد و گفت: «اگر حتی یک آزمایش را هم تحریم کنی، به تو نمره را نخواهم داد و بنابراین نمیتوانی دامپزشک بشوی!» حرف های او مرا بسیار شوکه کرد. من 2 بار در آزمایشگاه حیوانات زنده، برخلاف میل خود، شرکت کردم. و در طول این آزمایش ها، با فاصله زیادی از محل انجام آزمایش نشسته بودم و حتی آن را لمس ویا نگاه هم نمیکردم و فقط منتظر بودم که آزمایش تمام شود. هنوز هم از یادآوری آن ها، احساس درد و پشیمانی میکنم.
در سال چهارم تحصیل، با دو آزمایشگاه که در آن ها حیوانات کشته می شدند، مواجه شدم: آزمایشگاه فارماکولوژی و آزمایشگاه بیماری های طیور. هر آزمایشگاه 12شامل کلاس بود که حداقل 3 تای آنها شامل کشتن حیوانات می شد. استاد فارماکولوژی به من گفت که اگر بیش از دو سوم کلاسها را شرکت کنم، مدرکم را به من خواهد داد. بنابراین من به سادگی در کلاسهایی که شامل کشتن حیوانات می شد، شرکت نکردم.
سال پنجم تحصیلی شامل آموزش جراحی بود و تا پایان سال ادامه داشت و به دو بخش تقسیم می شد: تمرین مهارت های اولیه جراحی در نیمه اول سال تحصیلی و کاربرد در نیمه دوم سال تحصیلی. در تمرین مهارت های اولیه جراحی، ما درباره استریلیزاسیون و ضدعفونی کردن، بیهوشی، بخیه زدن و بستن زخم ها و استفاده از ابزارهای مختلف می آموختیم. هیچ حیوانی استفاده نمی شد و آسیب نمی دید به جز اینکه یک سگ را بیهوش کردیم. اما سگ کشته نمی شد و از او تا زمانی که به هوش بیاید، مراقبت می کردیم. در بخش کاربرد، روی حیوانات اعمال جراحی انجام میشد. ما 3-4 عمل جراحی داشتیم و یک سگ بیگل یا یک خوک، توسط هر گروه 10 الی 12 نفره از دانشجویان مورد استفاده قرار میگرفت. جراحی ها شامل اخته کردن، برش معده، خارج کردن طحال و… بود. همه حیوانات پس از جراحی ها کشته می شدند. من در کلاسهای «تمرین مهارت های اولیه جراحی» حضور یافتم، اما در کلاس های کاربرد را تحریم کردم.
وقتی به مربی جوانی که مسئول کلاس بود از احساسات واقعیم گفتم، در پاسخ گفت که دوست داشت میتوانست نمره قبولی به من بدهد ولی فکر نمیکند استاد مربوطه نظراتم را درک کند و احتمالا مرا رد میکند. علاوه بر این واقعیت که من در کلاسها حضور نیافتم، نمره امتحانم هم رضایت بخش نبود و در نتیجه نتوانستم آن کلاس را بگذرانم.
در سال آخر تصمیم گرفتم که نیمه دوم آموزش جراحی را یک بار دیگر با دانشجویان سال پنجم بگذرانم. این بار من با یک «جایگزین اصیل» آزمایش حیوانات به کلاسهای جراحی آمدم. جایگزین پیشنهادی من عبارت بود از مشاهده جراحی های واقعی روی بیماران واقعی در یک بیمارستان حیوانات و ارائه گزارش کار. من قبلا برای درس آناتومی از این بیمارستانها دیدن کرده بودم. من به مشاهده جراحی ها، 2 الی 4 بار در ماه، از ماه می تا اکتبر پرداختم. در ابتدا فقط نگاه می کردم، اما کمی بعد به من اجازه داده شد که در آماده سازی جراحی و بیهوشی کمک کنم و سپس هم چنین اجازه یافتم که در جراحی هم شرکت نمایم. این تجربه ای بسیار با ارزش و هم چنین یک یادگیری بسیار عالی برای من بود. گزارشی که من به استاد تقدیم کردم شامل مطالعات روی کیس ها و موردهای مختلف، جراحی واقعی، روش ها،عکس از جراحی، یادداشتها و مشاهدات دیگری بود که من انجام داده بودم.
مانند سال گذشته، هم چنان در کلاسهای رسمی کاربرد روش های جراحی شرکت نکردم. جایگاه وعقیده استاد من درباره نپذیرفتن جایگزین ها، بلاخره در پایان و انتهای کل دوره تغییر کرد. تنها دوروز به تصویب فارغ التحصیلی مانده بود و من هنوز نمره لازم را کسب نکرده بودم. آمادگی پذیرش اینکه نتوانم فارغ التحصیل شوم و نتوانم در آزمون سراسری شرکت کنم را داشتم. اما در کمال تعجب، استادم تصمیم گرفت مرا پاس کند و نمره قبولی برایم را به من بدهد
من هنوز هم نمی دانم چرا استاد به من اجازه گذراندن کلاس را داد، فقط می توانم حدس بزنم که شاید احساسات من روی سایر استادان جراحی تاثیر گذاشته باشد. یکی از دانشجو های سال پایینی من هم مایل نیست که دردوران تحصیلش، به حیوانات آسیب برسد یا کشته شوند، و او نیز از شرکت در کلاسهایی که حیوانات را می کشتند، خودداری می کند. او با موفقیت نمرات لازم را بدست آورده و به زودی فارغ التحصیل می شود.
برای تز فارغ التحصیلی خود، درباره وضعیت برنامه درسی آزمایشگاه ها در آموزش دامپزشکی در سراسر جهان، تحقیق کرده بودم، در حقیقت بیشتر دانشجویان و استادان در ژاپن نمیدانند که امکان آموزش های عملی بدون کشتن حیوانات نیز وجود دارد. علاوه بر این، دانشگاه های علمی ژاپن محافظه کار هستند و علاقه ای به ایجاد انقلاب و تحول در آموزشهای شان ندارند.
اما من به طور گسترده ای اطلاعاتی درباره جایگزین ها و چگونگی تعامل با اساتید و اعتراض باوجدان را ترویج داده ام. دانشجویان دامپزشکی از سایر دانشگاه ها با من برای گرفتن اطلاعاتی درباره جایگزین ها ارتباط دارند. دانش آموزانی دبیرستانی ای هم که میخواهند رشته علوم دامپزشکی را دنبال کنند به من نامه می دهند و درخواست مشاوره درباره روش های فارغ التحصیل شدن بدون آسیب رساندن و کشتن حیوانات را دارند و من معتقدم که دانش آموزان ژاپنی زیادی وجود خواهند داشت که برای حیوانات به پا می خیزند و برای ترویج آموزش انسانی در تمام مدارس و دانشگاه ها، کمک خواهند کرد.